در این مطلب از سری سفرنامههای مجله ایرانگرد با یکی از ایرانگردان محبوب همراه میشویم و داستان سفر او را در بازدید از جاذبههای نوار ساحلی خلیج فارس از بندرعباس تا بندر گواتر میخوانیم. بیایید همراه راضیه عارف سفری به قشم و بندر چابهار داشته باشیم و با این مقاصد محبوب گردشگری بیشتر آشنا شویم.
فهرست مطلب:
شروع سفر از بندر تا بندر
اگر بخواهم از سفر بگویم باید از خیلی قبلترها شروع کنم اما حالا تنها دلم میخواهد شما را با خودم در این سفر همراه کنم. هدف از این سفر دیدن جاذبه های طبیعی نوار ساحلی بندرعباس تا بندر گواتر است پس قرار ما فرودگاه مهراباد تهران پرواز ساعت 10 شب به سمت قشم باشد.
میدانم حتما میپرسید چرا قشم ولی همانطور که برای رسیدن به خدا راه های زیادی هست برای رسیدن به بندرعباس هم راه های زیادی وجود دارد. میتوانید با قطار، اتوبوس، هواپیما یا حتی ماشین شخصی خودتان را مستقیم به بندرعباس برسانید اما من همیشه طرفدار سفرهای طولانی و پرماجرا هستم پس به سمت قشم پرواز کردیم.
جزیره قشم جاذبه های گردشگری زیادی دارد؛ اما من از بازگو کردن این قسمت فاکتور میگیریم تا به سفر اصلی برسیم. پس از بازدید دو روزه از جزیره قشم با لندی گراف (یک وسیله حملونقل دریایی) به سمت بندرعباس راهی شدیم. البته لندی گراف کاملا رایگان میزبان افراد است درصورتی که بتوانند تمام مسیر را ایستاده زیر سقف آسمان طی کنند.
مقصد اول: از بندرعباس به روستای درک
هدف ما دیدن سرزمین مکران (خط ساحلی دریای عمان) است که جنوب شرق ایران زمین قرار دارد و سفرمان را رسما از بندرعباس آغاز میکنیم. بخش عمده سرزمین مکران در استان سیستان و بلوچستان قرار دارد. سیستان و بلوچستان سرزمین ناشناختههاست که جاذبه های طبیعی فراوانی دارد.
جاهای دیدنی بندرعباس بسیارند، بنابراین اگر وقت دارید سری به این جاذبهها نیز بزنید. از بندرعباس برای رفتن به چابهار بهتر است که ماشین دربستی بگیریم. یا به وسیله تاکسی ابتدا به میناب و سپس به سمت جاسک برویم و درنهایت به درک برسیم. اما از آنجایی که جاده وضعیت مساعدی ندارد تعداد ماشینهای سواری در این مسیر کم است؛ در نتیجه ریسک در راه ماندن بالا خواهد بود. پس از طریق لیدرهای محلی بندرعباس یک ماشین دربستی گرفته و صبح زود به سمت روستای درک حرکت کردیم.
ابتدای مسیر در میناب توقف کردیم تا به یکی از مغازه های صنایع دستی سر بزنیم که از شانس بد ما بسته بود. البته که اگر در فصل تابستان به میناب سفر کنید بهترین جاذبه دیدن باغهای انبه است اما هوای تابستان میناب بس گرم و شرجی است و هرکسی تاب تحمل این حد از گرما و رطوبت را ندارد.
مسیر را به سمت بندر جاسک ادامه دادیم و درست زمان ناهار در تنها رستوران موجود غذا خوردیم. در این مسیر به دلیل مجاورت با دریا اکثر مواقع انتخاب شما محدود به غذاهای دریایی است و بعد مرغ و جوجه کباب، اگر از من میپرسید سالمتر و مطمئنتر است که غذای دریایی بخورید.
جاسک جزو بنادر زیبای ایران است که ساحل دریای عمان قرار گرفته و از جاذبههای معروف این بندر به شمار میآید. از آنجایی که مسیر طولانی و روز کوتاه بود دیدن ساحل دریای عمان را برای دیدار بعدی گذاشته و به مسیر ادامه دادیم.
از جمله چالشهای مسیر بندر تا بندر بنزین است و راننده قبل از حرکت باک ماشین را از بنزین پر کرد که خیال ما راحت باشد. پس از مدتی طی کردن مسیر در جاده ای که تا به حال خراب تر از آن ندیده ام تابلوهای عجیبی به چشمم خورد. حرکت گلههای شتر در اطراف جاده باعث شده بود تا تابلوهای خطر با عکس شتر را در این جاده نصب بکنند.
آبادی بعدی بخش زرآباد است که به باغات موز معروف است و حقیقتا موزهای خوشمزه و کوچکی دارد که منحصر به همین منطقه است.
از انجا که وقتی به زرآباد رسیدیم هوا تاریک شده بود بی درنگ از یکی از مغازه ها مقداری آب، نان و ماست خریدیم و به سمت روستای درک حرکت کردیم. ساعت 8 شب پس از 12 ساعت به درک رسیدیم.
گشت و گذار در روستای درک
درک یکی از مناطق جذاب و منحصر به فردی است که کویر و دریا به هم میرسند و همین جاذبه باعث شده تا در بین گردشگران جای خاصی برای خودش پیدا کند. بهعلاوه دیدن رنگ سبز و آبی پلانکتونها در شبهای زمستان درک خالی از لطف نیست و آدم را به وجد می آورد. ولی جالب است بدانید که اکثر عکسهای موجود از پلانکتون ها که بعد از ادیتهای حرفهای عکاسان منتشر شدهاند با آنچه در واقعیت خواهید دید تفاوت زیادی دارد.
شب را در اتاقی که از یکی از ساکنین جوان درک اجاره کردیم گذراندم و شام هم درست مثل ناهار ماهی خوردیم. از تمیزی اگر بگویم وضع خوبی نداشت و سرویس بهداشتی کمپهای طبیعت صد البته از اینجا تمیزتر بود اما چارهای نداشتیم چون تا آبادی بعدی فاصله زیاد بود و ما خستهتر از آن بودیم که مسیر را ادامه دهیم.
به هر سختی بود ملافههایمان را روی رختخواب پهن کردیم و شب را خوشبختانه زیر باد کولر گازی که تنها حسن اتاق به حساب میآمد صبح کردیم.
من روزم را باچای بلوچی و نان شروع کردم و همسفرانم تخم مرغ و پنیر را باهم لقمه کردند. چای بلوچی سلیقه هرکسی نیست. چای را در شیر میچوشانند و بعد شیر عسلی یا شکر به آن اضافه میکنند و باهم چند دقیقهای قل میزنند و عطر مطلوب چای و شیر و شکر مشام آدمی را قلقلک میدهد.
بعد از صبحانه دوباره راهی شدیم. از اینجا به بعد اکثر ماشین ها یا تویوتا یا ماشین های نسبتا مدل بالا با پلاک منطقه آزاد هستند. پس ما هم سوار بر تویوتا هایس صاحب خانه به سمت ساحل تک درخت درک رفتیم تا در آغوش دریا و کویر غرق شویم. از عجیبترین صحنه های زندگی ام دیدن این منطقه بود و میدانم دوباره و دوباره به این روستا سرخواهم زد.
مقصد دوم: روستای تنگ و کنارک
ساحل درک را بعد از تغییر ماشین سوار بر بنز به سمت روستای تنگ ترک کردیم. روستای تنگ به جاذبه خاص و طبیعی گل فشان معروف است.
گلفشان یکی از عوارض زمین ریختشناسی و زمینشناسی است که از یک یا چند دهانه آتشفشانی تشکیل شده که به طور مداوم گل سردی از آن به خارج پرتاب و روان شده و با انباشته شدن روی هم کمکم مخروطهای کوچک و بزرگی را تشکیل میدهد.
فشارهای زمین ساختی باعث پیدایش گل فشانها شدهاند. این گلفشانها دارای روانههای گلی سرد هستند. منشأ تشکیل گل فشانها در سواحل شمالی دریای عمان، فشار حاصل از حرکت صفحه اقیانوسی این دریاست.
آنچه که در فیلمهای اینترنتی دیده بودیم با آنچه که دیدم زمین تا آسمان فرق داشت. با کوه خاکی رنگ و سستی روبهرو شدیم که بالای آن دهنه بزرگی از گل خیس وجود داشت و از فوران گل سرد هم خبری نبود. گفتند زمان خوبی در آنجا نبودیم و گل فشان فعال نبود.
بعد از گل فشان به سمت کنارک حرکت کردیم. کنارک به مغازههای تاناکورا (لباس های دست دوم و استوک) معروف است و میگویند اگر بلد باشید و وقت بگذارید لباسهای خوبی میتوانید بخرید اما برای ما نتیجهای نداشت جز جا ماندن کیف یکی از همسفرها در مغازه و بستن مغازه بخاطر نماز و یک ساعت انتظار برای آنکه صاحب مغازه بازگردد.
کنارک هم از شهر های بندری است و اسکله ماهیگیری چشم نواز و جذابی دارد اما بعد از اعصاب خوردی ناشی از جا ماندن کیف و غر زدنهای راننده جدید از خیر دیدن اسکله گذشتیم و به سمت چابهار یعنی مقصد اصلی حرکت کردیم.
مقصد سوم: چابهار
چابهار به خودی خود شهر بندری و جزو مناطق آزاد ایران است که بخش تازه تاسیس آن پاساژهای مدرنی دارد که از شیرمرغ تا جان ادمیزاد را میتوانید بخرید. ما هم پس از ورود به شهر و مواجه شدن با غروب ساحل دریا بزرگ به سمت منطقه آزاد رفتیم اما جز خوراکیهای برند و وارداتی محصولاتی با قیمتی بهتر از تهران نیافتیم.
برای اقامت در چابهار همچون شهرهای دیگر میتوانید هتل، آپارتمان یا سوئیتهای اجارهای را انتخاب کنید. برای راحتی بیشتر انتخاب ما یک واحد آپارتمان به دور از هیاهوی مرکز شهر بود. معمولا آپارتمانهایی که با مرکز شهر فاصله دارند قیمت مناسبتری هم دارند.
بعد از جابهجایی وسایل دوباره به مرکز شهر رفتیم که شب را کنار ساحل پشت هتل لیپار بگذرانیم. کافه ساحلی ایران زمین نزدیک پارک سنگی لیپار از بهترین گزینههای شب نشینی کنار دریا بود. ترکیب بستنی با میوههای تابستان به خصوص میوههای استوایی خاص باغات اطراف چابهار مزهای جذاب و دلپذیر را به وجود آورده بود.
صبح روز سوم سفر مسیر طولانی و جذابی پیش روی ما بود پس به آپارتمان اجارهای برگشتیم تا خوب استراحت کنیم. از شانس خوب ما صاحبخانه صحبتهای ما در مورد جستجو برای ماشین دربستی برای دیدن بندر گواتر را شنیده بود و پیشنهاد داد همراهیمان کند و ما با آغوش باز پذیرفتیم. ساعت 7 صبح راهی شدیم.
اسکله رمین ازجمله اسکلههای رنگی و جذاب چابهار است که با دیدن قایقها و لنجهای چوبی کوچک و بزرگ ماهیگیری در آن به وجد میآیید. بهتر آن است که با اجازه صاحب یکی از لنجها قسمتهای مختلف لنج را ببینید زیرا تجربه خاطره انگیزی خواهد بود.
راه رفتن روی چوب در اتاقک معلق روی آب چیزی ورای تصوراتتان آرامش بخش است و دست گرفتن سکان هدایت حتی وقتی قرار نیست حرکت کنید احساس دریانوردی خوبی به شما میدهد. همزمان با همه اینها بوی ماهی و صدای صیادان را هم درنظر بگیرید که درکنار اسکله ماهیها را از تور جدا کرده و به یخدانها منتقل میکنند. بعد از مدتی ماجراجویی مجبور به ترک اسکله شدیم و به سمت جاذبه بعدی رفتیم.
مقصد چهارم: دریاچه صورتی لیپار
دریاچه صورتی از دریاچههای کم نظیر دنیاست که فقط در چند کشور جهان وجود دارد که یکی از آنها در چابهار ایران قرار گرفته است. این تالاب از آبهایی که در بین درهای بین دو کوه جمع شده است به وجود آمده است. آبهایی که از طریق بارندگی و طوفانهای دریایی به صورت سرگردان در سطح زمین جاری هستند در این تالاب به هم می پیوندند.
محیط زیست تالاب شرایط مناسبی برای زیست گونههای گیاهی و جانوری خاصی است. پرندگان مهاجر زیادی را در سفر به این تالاب صورتی میتوانید ببینید. طول دریاچه لیپار بیش از 14 کیلومتر است و فضای آن بسیار بکر به نظر میرسد.
یکی از دلایل مهم رنگ صورتی دریاچه فعالیت پلانکتونهای گیاهی است که از طریق جریانات دریایی نیز تعدادشان زیاد میشود. وجود مواد آلی و معدنی نیز در این امر بیتاثیر نیست.
کنار دریاچه دختران و پسران کوچک زیادی هستند که نزدیک شما میآیند و با تلاش بسیار میخواهند به شما دستبندهای سوزن دوزی بفروشند یا برایتان شعر میخوانند تا از شما پول بگیرند. بگذارید بگویم اگر وارد این بازی شوید تا زمانی که نزدیک دریاچه هستید باید به پول دادن و خرید کردن ادامه دهید پس مراقب احساساتتان باشید.
آب دریاچه شور است و عدهای از مردم برای استخراج نمک آنجا هستند و نمک صورتی میفروشند اما تا جایی که میدانم این نمک با نمکهای دیگر تفاوتی ندارد پس خریدن یا نخریدن نمک هم به سلیقه شخص شما بستگی دارد.
درختان انجیر معابد
مقصد بعدی دیدن درختی خاص به اسم انجیر معابد بود. انجیر معابد (لور لول) و به زبان محلیها کرگ درخت بزرگی است که در نوار ساحلی جنوب از جمله چابهار میتوانید آن را بیابید.
شاخههای این درخت عجیب به جای اینکه سر به آسمان بکشند از بالا به سمت زمین بر میگردند و مجددا در خاک فرو می روند و از جای آنها ساقه دیگری بیرون می آید. به همین علت تنه درخت حالتی خاص و تکه تکه دارد که منظرهای بسیار دیدنی و متفاوت را به وجود آورده است.
انجیر معابد درختانی با قدمتی عموما بالای 100 است که پوستی صاف و خاکستری با میوهای نارنجی رنگ به درشتی فندق که از لابه لای برگ هایشان چشمک می زند. عصاره پوست این درخت به عنوان دهان شویه برای کم کردن دندان درد یا قوی سازی لثه کاربرد دارد. انجیر معابد جزو درختانی محسوب میشوند که عمری طولانی دارند.
جالب است بدانید انجیر معابد از نظر تقدس و قدمت در سراسر جهان بی رقیب است. بودائیستها اعتقاد دارند که شاهزاده سیدهارتا با نشستن در زیر این درخت روشن فکر شده و از آن زمان یک بودا شده است به همین دلیل این درخت به اعتقاد بودائسیتها درختی مقدس به شمار میرود. در حال حاضر در اطراف چابهار در روستاهای رمین، تیس کوپان، ماشی، لیپار و کوپان سر میتوانید این درختان را ببینید.
هدف ما درخت کهنسال روستای لیپار بود که متاسفانه تمام سطح درخت از کنده کاری انسانهای متمدن از تاریخ بازدیدشان از درخت بیچاره پر بود. پس از دیدن درخت عجیب به سمت کوه های مریخی رفتیم.
کوه های مریخی چابهار
کوههای مریخی چابهار در فاصله چهل کیلومتری از این شهر از منطقه کچو تا خلیج گواتر ادامه دارند و سرتاسر این منطقه را فرا گرفتهاند. این کوههای مینیاتوری که قدمتشان به حدود 5 میلیون سال پیش بازمیگردد در اثر فرسایشهای صورت گرفته به شکل امروزی در آمدهاند.
بازدید از این کوههای زیبا تصویری از سیاره مریخ را در ذهن بازدید کننده تداعی میکند. جالب تر اینکه این کوهها میلیونها سال قبل زیر آب دریا بودهاند چرا که هنوز هم فسیل ها و آثار جانوران دریایی در بین این کوهها قابل مشاهده است. علت نام گذاری این کوهها به مریخی و یا مینیاتوری این است که جنس خاک متفاوتی دارد و همچنین شیارهایی مرتب که شکل منحصر به فردی را به خود گرفته است.
بعد از کوههای مریخی برای بازدید از جاذبه بعدی رهسپار دهانه اقیانوس و اسکله بریس شدیم. اجازه دهید بگویم این بخش از مسیر جاده بسیار دلچسبی دارد که حتی اگر جاذبهها را درنظر نگیریم بازهم حس و حال خوبی به شما خواهد داد.
بریس بندری با قدمت ۲۰۰ ساله است که صیادی در آن حرف اول و آخر را میزند. ماهیگیرها تورهایشان را کنار بندر پهن میکنند و ماهی ها را از آن جدا و توی سبدها میاندازند.آنچه که بندر بریس را تماشایی کرده حرکت قایقها و لنجهای صیادهایی است که از دریا برگشته یا دارند به دریا میروند و ما میتوانیم از ارتفاع حدود 25 متر آنها را از روی صخره تماشا کنیم.
این نکته را هم بد نیست بدانید که صخره بریس لبههای نازک و نا امنی دارد که اگر حواستان نباشد برای داشتن و برای گرفته عکس به لبهها نزدیک شوید ممکن است آخرین عکستان را ثبت کنید و به دریا سقوط کنید. پس امنیت را فدای عکس بهتر نکنید.
آخرین مقصد: بندر گواتر
بندر گواتر که با نام خلیج گواتر نیز شناخته میشود یک بندر کوچک و قدیمی است. این بندر که در منتهی الیه جنوب شرقی ایران و در آخرین نقطه مرزی شهرستان چابهار قرار دارد مرز میان ایران و کشور پاکستان بوده و مکان اتصال دریا به خشکی است. این منطقه به خاطر قرارگیری در مجاورت جنگلهای حرا یکی از مناطق حفاظت شده محیط زیست است و قایقهای ماهیگیری بسیاری در این بندر به چشم میخورند.
از جاذبههای این بندر حضور مرغهای دریایی و پرندههای مهاجر بالای دریا و قایق سواری بین دلفینهاست. دیدن موجودات مختلف در دل زیستگاه طبیعی خودشان همیشه من را به وجد میآورد و بندر گواتر هم از این قصه جدا نبود.
پایان سفر
سفر بندرتا بندر بعد از سه روز تمام نشد و روز آخر به گشت در بازار های محلی چابهار و خرید و دیدار از بافت و مردم بومی گذشت. اما من فکر میکنم قصه سفر به چابهار به خودی خود مفصل هست پس سفرنامه رو اینجا تمام میکنم. امیدوارم توانسته باشیم تجربه خوب این سفر را با شما همراهان ایرانگرد شریک شده باشم.
راوی سفرنامه: راضیه عارف
بهترین زمان برای سفر به چابهار
اگر به فکر برنامهریزی برای سفر به چابهار هستید بد نیست که با بهترین فصل سفر به چابهار آشنا شوید. شهر چابهار همان طور که از نامش پیداست، هر چهار فصلش بهار است. به همین دلیل دمای هوا در هیچ فصلی آزاردهنده نیست. با این حال از اواسط پاییز تا اواخر فروردین بهترین زمان سفر به چابهار است چرا که هوا در بهترین و بهشتیترین حالت خود قرار دارد و میتواند لذت سفر شما را چندین برابر کند.
از آنجا که شهر چابهار یکی از مهمترین مقاصد سفر در تعطیلات نوروز است، شلوغی و ازدحام در در این زمان در بالاترین حد خود قرار دارند و ممکن است قیمتهای تفریحات و رزرو هتل تا حد کمی افزایش یابند. لذا به یاد داشته باشید که بهترین فصل سفر به چابهار ممکن است با اندکی ازدحام مسافر و شلوغی مواجه شوید. با این حال شما میتوانید با رزرو تور چابهار سفری راحت به چابهار را تجربه کنید، البته اگر اهل ماجراجویی هستند میتوانید با دوستان خود به صورت هیچهایک سفر کنید.
بندر چابهار در جنوب شرقی ایران قرار دارد و دریای مکران و اقیانوس هند در نزدیکی آن هستند. در گرمترین روزهای چابهار به لطف بادهای موسمی که از اقیانوس به این منطقه وزیده میشود، هیچ کس احساس گرمای زیادی نخواهد کرد. با این حال توصیه میشود اگر قصد سفر به این منطقه در فصولی به غیر از پاییز و زمستان را دارید، حتما از میزان گرمای هوا در روزهای سفر خود اطلاع پیدا کنید.
در پایان فراموش نکنید که اگر اطلاعات دیگری در مورد این مقاصد دارید آن را با ما و سایر همراهان ایرانگرد به اشتراک بگذارید. همچنین اگر هنگام سفر برخی از لوازم خود را فراموش میکنید، پیشنهادی برای شما داریم، سری به مطلب چک لیست سفر بزنید تا دیگر در هیچ مسافرتی چیزی را جانگذارید.
چابهار و خلیج گواتر که واقعا قشنگن. اگه اهل ایرانگردی هستین حتما به این دوتا مقصد سری بزنید چون واقعا از قشنگترین دیدنی های کشورمون هستن.
حتی خوندن تجربشون کیف داد، حتما باید رفت و چابهار رو دید.